نامه امشب من به خدا

سلام خدا

نمیدونم امشب از دستم رازی هستی یا ناراحت؟

خودت میدونی امروز چیکار کردم.نمیدونم کار خوبی کردم یا بد؟

ولی من اشکشو درآوردم

فقط از تو میخوام مواظبش باشی

من که نتونستم.تو مواظبش باش.

باورت میشه چقدر امشب داغونم؟

بعد از 8 ماه باهم حرف زدیم.

چقدر صداش غم داشت.میگفت خوبم.ولی داغون بود.

خودت میدونی گولش نزدم.خودت میدونی از هر کسی بیشتر دوسش داشتم و دارم

نزار اینقدر گریه کنه.قلبشو قرص کن

امروز که گریه میکرد میخواستم زمین دهن باز کنه برم توش

خودت خوشبختش کن.به خدا آرزومه خدا

نظرات 1 + ارسال نظر
نفس یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:00 ق.ظ http://saharsh.blogfa.com

سلام
اینو تازه خوندم
واسه زینبه مگه نه؟
مطمئن باش تو کار خوبی کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد