نامه امشب من به خدا

سلام خدا

نمیدونم امشب از دستم رازی هستی یا ناراحت؟

خودت میدونی امروز چیکار کردم.نمیدونم کار خوبی کردم یا بد؟

ولی من اشکشو درآوردم

فقط از تو میخوام مواظبش باشی

من که نتونستم.تو مواظبش باش.

باورت میشه چقدر امشب داغونم؟

بعد از 8 ماه باهم حرف زدیم.

چقدر صداش غم داشت.میگفت خوبم.ولی داغون بود.

خودت میدونی گولش نزدم.خودت میدونی از هر کسی بیشتر دوسش داشتم و دارم

نزار اینقدر گریه کنه.قلبشو قرص کن

امروز که گریه میکرد میخواستم زمین دهن باز کنه برم توش

خودت خوشبختش کن.به خدا آرزومه خدا

داشتم قدم زنان راهم را مى رفتم که دیدم داخل جوب آب سیرابى شنا کنان داشت طى مسیر مى کرد.
بعضى اوقات باخودم فکر مى کنم نکند این بیست و خرده اى سال همه اش خواب است? مى ترسم از اتفاقى که مرا از این خواب بیدار کند.

توی کافه‌ی فرودگاه یکی بود که پشت سر هم سیگار می‌کشید؛
یکی دیگه رفت جلو گفت: - بب…خشید آقا! شما روزی چند تا سیگار می‌کشین؟
- منظور؟ -
منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع می‌کردین، به اضافه‌ی پولی که به خاطر این لامصب خرج دوا و دکتر می‌کنین، الان اون هواپیمایی که اونجاست مال شما بود!
- تو سیگار می‌کشی؟ …………- نه! - هواپیما داری؟ - نه!
- به هر حال مرسی بابت نصیحتت؛
ضمناً اون هواپیما که نشون دادی مال منه

رباعیات خیام

رباعیات خیام با صدای خودم

فایل اول

فایل دوم

فایل سوم

ببینید خوبه؟